loading...
دخترها پسرها
Shervin بازدید : 1562 شنبه 17 اردیبهشت 1390 نظرات (0)

ایران: کارگر تیزهوش ساختمانی وقتی پلیس را از آتش زدن کیف و لباس‌های زنانه در پشت بام خانه همسایه با خبر می‌کرد، نمی‌دانست سرنخ کشف جنایت هولناکی را در اختیار تیم جنایی قرار داده است.

غروب شنبه- سوم اردیبهشت- زوج میانسالی با مراجعه به کلانتری ۱۲۹ جامی، از ناپدید شدن دختر ۲۰ ساله‌شان خبر دادند.

 

مادر «مینا» گفت: امروز صبح دخترم برای رفتن به باشگاه بدنسازی از خانه خارج شد اما دیگر برنگشت و تلفن همراهش هم جواب نمی‌دهد.

پس از این شکایت، پرونده به دستور قاضی سلیمانی، دادیار شعبه دوم دادسرای جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

در حالی که تحقیقات برای یافتن دختر گمشده آغاز شده بود، عصر یکشنبه چهارم اردیبهشت مأموران کلانتری جامی در تماس با محمد شهریاری بازپرس کشیک ویژه قتل، از یافتن لباس‌، کیف و مدارک سوخته دختر جوانی روی پشت بام یکی از خانه‌های محل خبر دادند.

کارگر ساختمانی که موضوع را به پلیس خبر داده بود به بازپرس گفت: در ساختمان سرگرم کار بودیم که ناگهان با شعله‌های آتش روی پشت بام خانه همسایه روبه‌رو شده و بلافاصله موضوع را به صاحبخانه و پلیس خبر دادیم.

در ادامه تحقیقات، کارآگاهان دریافتند وسایل مربوط به دختری به نام مینا است. تجسس‌‌ها در این باره ادامه داشت که تیم پلیسی از کشف جسد سوخته دختر جوانی باخبر شدند که شباهت زیادی به مینا داشت. پیکر سوخته صبح همان روز در جاده فشافویه پیدا شده بود. بدین ترتیب ساعاتی بعد جسد سوخته مینا، شناسایی شد.

در حالی که تحقیقات برای کشف معمای جنایت آغاز شده بود، کارآگاهان با بررسی تماس‌های تلفنی مقتول دریافتند وی با پسر جوانی به نام پیمان که در همسایگی‌شان زندگی می‌کند، ارتباط داشته است.

بدین‌ترتیب صبح دیروز پیمان برای تحقیق و بازجویی به اداره آگاهی احضار شد و ساعتی بعد هم اعتراف کرد.

عامل جنایت در تشریح ماجرا گفت: مینا در همسایگی ما زندگی می‌کرد. حدود ۲ ماه قبل با او دوست شدم. در این مدت چند بار بیرون رفتیم. یکی- دو بار هم برای دیدن سگ خواهرم به خانه ما آمد. روز حادثه وقتی از باشگاه برگشت، به من تلفن کرد و گفت می‌خواهد مرا ببیند.

سایت پاتوق۹۸ : آن روز مادرم برای مراقبت از خواهر باردارم به خانه آنها رفته و پدرم هم سر کار بود. به مینا پیشنهاد دادم به خانه ما بیاید. وقتی آمد سر موضوعی با هم درگیر شده و او را هل دادم که از پله‌ها پائین افتاد. وقتی وحشت‌زده بالای سرش رفتم، متوجه شدم نفس نمی‌کشد.

در حالی که خیلی ترسیده بودم، بلافاصله جسدش را درون یک گلیم پیچیده و با وانت پدرم آن را به بیابان‌های اطراف تهران برده و جسدش را با بنزین آتش زدم. لباس‌ها و وسایلش را هم برداشته و برگشتم. سپس به پشت‌بام خانه همسایه رفته و آنها را آتش زدم تا اثری از مینا باقی نماند که…

بدین‌ترتیب پسر جنایتکار پس از اعترافات هولناکش، بازداشت شد و برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 81
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 64
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 1,456
  • بازدید سال : 7,862
  • بازدید کلی : 378,906
  • کدهای اختصاصی